کیبورد سیاه

کیبورد سیاه با حروف های سفید

حافظه فیل

بین حیوانات میگن حافظه فیل قوی ترین هستش به طوری که در کودکی تنها برای یک بار چهره شخصی را دیده باشد در اخرین لحظات زندگی خود نیز اگر شخص را ببیند با جزئیات به خاطر می آورد این خوبه نعمت هستش اما یادمه تو جایی که این مطلب رو میخوندم نوشته بود فرض کنین این فیل قصه ما تو بچگی به جای دیدن یه شخص خوب و مهربون یه شکارچی رو دیده باشه که مادرشو میکشه و آج هاشو در میاره برای فروش ! این فیل قصه ما به کدامین گناه تا وقتی که زنده هست باید اینو به یاد داشته باشه باید براش یاد اوری بشه ؟

ما کسایی که حافظمون قوی هستش یه همچین چیزی تجربه میکنیم طرف جلومون یه ساعت کسشعر بگه و ما حتی علاقه ای به خودش و حرفاش نداشته باشیم ده روز بعدش بپرسین چی شنیدین چی گفت ؟ میبینین با خونسردی تمام تا «و» حرفاشونو مثل بلبل به زبون میاریم از اون طرف یه صحنه نا خوشایند میبینیم بدی مبینیم چیزی که انتظارشو نداشتیم و میبینیم قشنگ تا یه مدت مثل پرده جلو چشامون باز میشه یه مدت بعد تر هر موقع خلوت میکنی مثلا یکم استراحت کنی مثل فیلم جلوت اکران میشن چهره طرف رو میبینی سیر تا پیاز کار هاش و حرفاش یه دور مرور میکنی دلت نمیخواد ها اون موقع بد بود الان بهترین الان عشق داداش اما چه میشه کرد

دو تا بدی دیگه هم داره جا داره بهش اشاره کنم اولی این هستش که دوستات فکر میکنن گوگل هستی خداوکیلی یه دقیقه قبلشونو هم از من میپرسن خب عزیز من یکم به مخت فشار بیار اون حافظه بد بخت اونقدر ازش استفاده نشده که از کار افتاده یکم فکر کنی خدا رو چه دیدی شاید به کار افتاد والا

یکی هم این که اون شور و شوقی که وقتی تو خاطره ای برات مرور میشه رو ملت ندارن وقتی تعریفش کنی برای بقیه نسبت بهش خنثی هستن خب حق دارن اونا که اون لحظه رو در اون زمان و مکان زندگی نکردن هرچقدر هم با جزئیات بگی اونا حسش نمیکنن فقط میشنون

 

 

+ این کسایی که حافظشون یکم بیشتر از یکم از ما کمتر هستش خدایی خیلی رو اعصاب ما هستن غیر عمد ما رو تا مرز مرگ حرص میدن

۰۹ اسفند ۰۰ ، ۲۱:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
amirreza nasiri

دوستی

بیشتر دعوا های پسر با پسر به یقه گیری ختم میشه همونجا هم ختم به خیر میشه چرا ؟ چون هر دو طرف میدونن اگه ادامه بدن راه بازگشتی ندارن این وسط یه کسایی باید باشن که به هر دو طرف بگن اگه ادامه بدین خودم یه مشت رو صورتتون خالی میکنم

اونی که تنها میره دعوا میدونه احتمال این که یه کاری بده به دست خودش زیاده میدونه باید با جون و دل بزنه چون طرف مقابل مطمعنا به قدری خوش شانس هست که دوستایی داشته باشه که کنارش باشن

اونی که تنها میره احتمالا نه صد در صد ایمان خالص داره به این که اگه به دوستی زنگ بزنه که بیان پشتش باشن جواب نه میشنوه و به قول یه شخص معروف این بده

تنهایی دعوا رفتن راستشو بخواین سخته میبینی رقیب حرف دشمن یا هر چیز دیگه ای زیاد هستن به همین سبب زیاد حرف میزنن و تویی که تنهایی برای جبران باید محکم حرف بزنی دیدی طرف دستشو به نشانه شاخ و شونه کشیدن تکون میده تو باید به نهوی که نه به نهو احسنت نشون بدی هیچ ابایی نداره

در اخر دعوا شروع شد فیلم هندی نیست که میخوری خوبم میخوری مگه این که قبلش با کار هایی مثل دوره های دفاع شخصی یا رزمی خوب از خجالشون در بیای

 

+ سخت ترین قسمتش قبل دعوا یا عین دعوا نیست بلکه بعدش هستش که میری پیش دوستات و میبینی هرکدوم برای نیومدنشون دلیل واجب و حتمی داشتن

# اگه یقتونو گرفتن لازم نیست هنر کنین همین که بتونین دستاتونو بیارین جلو چشاش و تا حدی که از حدقه در بیان فشارش بدین کفایت میکنه :)

۰۸ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
amirreza nasiri

ایام امتحانات چطور بود

به جز روز اول امتحانات که ساعت 9:30 رفتیم سر جلسه باقی روز ها به علت بارش برف و برودت هوا یک ساعت زمان و جلو کشیدن و شد 10:30

شهر من مثل تهران نیست که هوا اکثرا بالای صفر اینجا همین که منفی 24درجه (سرد ترین تا امروز از این سال ) نیست باید دستاتو ببری سمت خدا و بگی شکر

بلا استثنا وقتی وارد حیاط مدرسه میشدم دوستم رو میکرد به من و میگفت : ببین من کسشعر سرم نمیشه بگو که درس رو خوندی و اومدی

به جز چند مورد استثنا منم در جوابش هر دفعه گفتم : تو بگو لای کتاب و باز کردی من بگم نه

 

پارازیت : خودمونیما دخترا تو زمستون عجب و عجیب خوشگل شدن ٬ خبری شده به من نمیگین ؟‌

 

وقتی میخواستم وارد سالن امتحان بشم فقط لازم بود یه لحظه سرمو بالا بگیرم یا یکم کند راه برم تا معاون پروشی منو ببینه و بگه هی تو چرا باز ماسکتو نزدی چند بار بگم ماسک بززززززززززززززززززن

منم یه باشه میگفتم و مثلا دستمو میبردم تو جیبم که ماسک در بیارم ولی زززززززززززززارت بزرگ تو یعنی مدیر مدرسه جلوی بزرگ ترش یعنی بازرس بهداشت نتونستن منو مجاب به این کنن که ماسک بزنم

ولی یه روز وقتی همین جریان اتفاق افتاد وقتی من باشه رو گفتم معاون برگشت به من گفت وایسا همونجا ببینم وایسا ٬ اومد جلو ٬‌ گفت :‌ اینجا ماسکتو جلوی چشای من میزنی بعد میری و حتی وسط امتحان هم باشی ببینم ماسکتو در آوردی روی ورقت با خودکار قرمز یه خط میکشم

منم دوباره یه باشه گفتم اینبار ماسک زدم و به محظ شروع شدن امتحان زاااااااااارت ماسک و در آوردم

 

مدیر روز اول امتحانات انگاری مدیر روز اخر امتحانات نبود روز اول میگفت اوردن گوشی حتی به صد متری مدرسه مطلقا ممنوع هستش و اگه بگیرم ورقه صفررر روز اخر ولی میگفت لطفا صداشو ببرید بزارید تو جیبون ٬‌روز اول میگفت حتی با علت غیبت کنین کونتون میزارم (من یکم مبالغه کردم انگار تو توصیفش شما بخونین ورقه صفر )‌ ولی روز اخر ورقه برف بارید یه متر کونش قندیل بست گفت اونایی که نیومدن باهاشون یه جوری راه میایم واجب نیست که (البته بچه های ما هم دمشون گرم تا اینو شنیدن نصفشون فرداش غایب بودن )‌ روز اول میگفت هرچی بگیرین همونه و خودم شخصا نظارت میکنم اینطوری بمونه اما روز اخر وقتی نمره های مبارکه ما رو دید و پشماش ریخت برگشت بهمون گفت به معلماتون گفتم باهاتون راه بیان ...

اینم اضافه کنم مدیر روز اخر مشکوک به مست بودن بود

 

 

بهترین قسمت ایام امتحانات بعد امتحانات بود !‌ اکیپی میزدیم بیرون یه تک سیگار میزاشتیم رو لبمون و کشون کشون تا خود خونه (نیم متر برف رو زمین بود و هست و مثل این که خواهد بود اگه تبدیل به یه متر نشه) میرفتیم خدایی ایام امتحانات بیشتر از کل تابستون سیگار کشیدیم ...

حالا چرا این همه میکشیدیم ؟ من دو تا دلیل بیشتر به ذهنم نمیاد اولی این هستش که امتحانی که ریدیم رو فراموش کنیم دومی این هستش که دمای سرد تر از منفی ده درجه رو فراموش کنیم و خندون خندون به راهمون ادامه بدیم (ناموسا موثر هم بود )‌

۰۴ بهمن ۰۰ ، ۰۰:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
amirreza nasiri

امروز برای اولین بار

امروز برای اولین بار بیشتر از ۳ ساعت درس خوندم

من امروز ۹ بیدار شدم و ده که شد دفتر و باز کردم تا الان که ساعت ۱۱:50 هستش داشتم میخوندم حالا این وسط یه ساعت اینستا و تلگرام و یه سال هم کلش رویال و یه نیم ساعت هم شام و ناهار که عددی نیست

 

هرکی منو بشناسه و این اعداد رو ببینه خودش میریزه پشماش میمونه

 

 

 

+ خوندن همچنان ادامه داره احتمالا تا حوالی ۳ بخوام به این رکورد شکنی ادامه بدم

۱۱ دی ۰۰ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
amirreza nasiri

فرض کن

فرض کن امتحان شیمی داری هیچی نخودی سر جلسه ای معلم داره به کسایی که میخوان چک نویس میده بعد میاد بالا سر تو و بهت یه برگه ای رو میده یه ورش سفید سفید مثل برف یه روش نوشته شده خط داره اسم داره اووو ولش بابا

تو فکر میکنی چک نویس هستش و چون به همه نصف برگه میدن و به تو یه برگه کامل دادن باید نصفشو بدی به دوستت و تو از وسط اون برگه رو نصف میکنی دوستت میگه نمیخوام و تو خوشحال هر دو برگه رو برای خودت بر میداری

معلم یه ربع بعد میگه برگه حضور غیاب دست کی هستش ؟ همه نگاه میکنن به سمت تو و تو میفهمی ریدی اب قطعه افتابه هم خالیه ...

۰۷ دی ۰۰ ، ۱۴:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
amirreza nasiri