به جز روز اول امتحانات که ساعت 9:30 رفتیم سر جلسه باقی روز ها به علت بارش برف و برودت هوا یک ساعت زمان و جلو کشیدن و شد 10:30

شهر من مثل تهران نیست که هوا اکثرا بالای صفر اینجا همین که منفی 24درجه (سرد ترین تا امروز از این سال ) نیست باید دستاتو ببری سمت خدا و بگی شکر

بلا استثنا وقتی وارد حیاط مدرسه میشدم دوستم رو میکرد به من و میگفت : ببین من کسشعر سرم نمیشه بگو که درس رو خوندی و اومدی

به جز چند مورد استثنا منم در جوابش هر دفعه گفتم : تو بگو لای کتاب و باز کردی من بگم نه

 

پارازیت : خودمونیما دخترا تو زمستون عجب و عجیب خوشگل شدن ٬ خبری شده به من نمیگین ؟‌

 

وقتی میخواستم وارد سالن امتحان بشم فقط لازم بود یه لحظه سرمو بالا بگیرم یا یکم کند راه برم تا معاون پروشی منو ببینه و بگه هی تو چرا باز ماسکتو نزدی چند بار بگم ماسک بززززززززززززززززززن

منم یه باشه میگفتم و مثلا دستمو میبردم تو جیبم که ماسک در بیارم ولی زززززززززززززارت بزرگ تو یعنی مدیر مدرسه جلوی بزرگ ترش یعنی بازرس بهداشت نتونستن منو مجاب به این کنن که ماسک بزنم

ولی یه روز وقتی همین جریان اتفاق افتاد وقتی من باشه رو گفتم معاون برگشت به من گفت وایسا همونجا ببینم وایسا ٬ اومد جلو ٬‌ گفت :‌ اینجا ماسکتو جلوی چشای من میزنی بعد میری و حتی وسط امتحان هم باشی ببینم ماسکتو در آوردی روی ورقت با خودکار قرمز یه خط میکشم

منم دوباره یه باشه گفتم اینبار ماسک زدم و به محظ شروع شدن امتحان زاااااااااارت ماسک و در آوردم

 

مدیر روز اول امتحانات انگاری مدیر روز اخر امتحانات نبود روز اول میگفت اوردن گوشی حتی به صد متری مدرسه مطلقا ممنوع هستش و اگه بگیرم ورقه صفررر روز اخر ولی میگفت لطفا صداشو ببرید بزارید تو جیبون ٬‌روز اول میگفت حتی با علت غیبت کنین کونتون میزارم (من یکم مبالغه کردم انگار تو توصیفش شما بخونین ورقه صفر )‌ ولی روز اخر ورقه برف بارید یه متر کونش قندیل بست گفت اونایی که نیومدن باهاشون یه جوری راه میایم واجب نیست که (البته بچه های ما هم دمشون گرم تا اینو شنیدن نصفشون فرداش غایب بودن )‌ روز اول میگفت هرچی بگیرین همونه و خودم شخصا نظارت میکنم اینطوری بمونه اما روز اخر وقتی نمره های مبارکه ما رو دید و پشماش ریخت برگشت بهمون گفت به معلماتون گفتم باهاتون راه بیان ...

اینم اضافه کنم مدیر روز اخر مشکوک به مست بودن بود

 

 

بهترین قسمت ایام امتحانات بعد امتحانات بود !‌ اکیپی میزدیم بیرون یه تک سیگار میزاشتیم رو لبمون و کشون کشون تا خود خونه (نیم متر برف رو زمین بود و هست و مثل این که خواهد بود اگه تبدیل به یه متر نشه) میرفتیم خدایی ایام امتحانات بیشتر از کل تابستون سیگار کشیدیم ...

حالا چرا این همه میکشیدیم ؟ من دو تا دلیل بیشتر به ذهنم نمیاد اولی این هستش که امتحانی که ریدیم رو فراموش کنیم دومی این هستش که دمای سرد تر از منفی ده درجه رو فراموش کنیم و خندون خندون به راهمون ادامه بدیم (ناموسا موثر هم بود )‌